پادکست رنگینکمانی «زیر سقف آسمان» در «ایرانوایر» مجموعهای است از داستانهای زندگی اعضای جامعه رنگینکمانی فارسیزبان به روایت «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر مسایل جنسی و جنسیتی.
میهمان اپیزود چهارم از برنامه، «نگار» است؛ همسر «سینا» که یک مرد ترنس است. حالا آنها پس از گذار از مسیری طول و دراز، در کانادا زندگی میکنند؛ یک زندگی که به سختی در ایران ریشه دواند و جوانه زد و انگار اینجا، این سوی دنیا به ثمر نشست. داستان سینا و نگار، داستان «پیوند» است: «من و سینا اولین بار در دانشگاه یکدیگر را دیدیم. همکلاسی بودیم. سینا هنوز لباس منتسب به زنانه میپوشید. خاطرهای که از آن روز یادم میآید، این است که چون همخوابگاهی هم بودیم، قرار گذاشته بودیم بعد از کلاس با هم به خوابگاه برگردیم ولی من قرارمان را یادم رفت و بعد از کلاس راهم را گرفته و رفته و سینا را جا گذاشته بودم. تلفن همدیگر را هم نداشتیم تا با هم تماس بگیریم. این از اولین خاطراتی است که از رابطهمان به خاطر میآورم.»
***
نگار میگوید: «اوایل رابطهمان خیلی دوستانه بود. بیشتر برای درس با هم قرار میگذاشتیم و چون سینا بسیار درسخوان بود، برایم دوست خوبی شده بود. البته در دوستی خیلی هم مهربان بود. غذاهایی که خوب درست میکرد را برای من هم میآورد و خیلی به من توجه میکرد. اما من این مهربانیها و تعریفها را پای دوست خوب بودنش میگذاشتم.»
اضافه میکند: «من هیچ چیزی نمیدانستم؛ نه درباره سینا، نه درباره افراد ترنس. یک روز در صفحه لپتاپش دیدم که تصویری از یک پرچم سه رنگ سفید، صورتی و آبی گذاشته است. پرسیدم این پرچم کجا است؟ سینا جواب داد که خودت برو ببین و پیدایش کن! از سینا که جدا شدم، در گوگل سرچ کردم و نتیجه این بود که برای اولین بار با واژه ترنس آشنا شدم.»
ترنس یا ترنسجندر یک واژه چتری است و در واقع به شخصی گفته میشود که هویت جنسیتی خود را مغایر با جنسیتی که در بدو تولد بر اساس ظاهر اندام جنسی به او نسبت داده شده است، تعریف میکند.
به زبانه سادهتر، زن ترنس به شخصی گفته میشود که با جسم و اندام جنسی منتسب به مردانه متولد شده است و جنسیت مردانه به او نسبت داده میشود، در صورتی که او خودش را یک زن میداند و هویت جنسیتی خویش را زنانه تعریف میکند.
مرد ترنس به شخصی گفته میشود که با جسم و اندام جنسی منتسب به زنانه به دنیا آمده و جنسیت زنانه به او نسبت داده میشود، در حالی که او هویت جنسیتی خود را مردانه تعریف میکند و خویش را یک مرد میداند.
البته ترنسها میتوانند هویت جنسیتی «غیردوگانه» یا «نانباینری» نیز داشته باشند و با وجودی که جنسیت نسبت داده شده به خود را نمیپذیرند اما خودشان را متعلق به هیچکدام از دو قالب زنانه و مردانه ندانند.
نگار میگوید: «رابطه ما ادامه داشت تا این که یک شب سینا من را دعوت کرد و همه چیز درباره خود و ترنس بودنش را برایم تعریف کرد. خیلی شوک شده بودم از این که تصمیم گرفته بود این همه جراحی را برای رسیدن به هویت حقیقی خود انجام دهد. همان شب به من ابراز علاقه و کرد و پیشنهاد داد که در رابطه باشیم اما من نیاز داشتم که بیشتر فکر کنم.»
نگار به همه چیز فکر میکرد؛ به تمام مسیر پیش رو، به اتفاقاتی که ممکن بود پیش بیاید و به سختیهایی که در انتظارشان بود. در نهایت تصمیم خود را گرفت. او هم سینا را دوست داشت. اما رابطهاش با سینا را با خانوادهاش مطرح نکرد. حتی تا زمان ازدواج هم درباره ترنس بودن سینا به خانواده چیزی نگفت، چون معتقد بود که این مسالهای شخصی مربوط به خودش و سینا است.
یکی از مشکلاتی که افراد ترنس در جامعه ایران با آن مواجه هستند، ازدواج است. فرهنگ بسته جامعه این کار را برای افراد ترنس و شریک عاطفی آنها دشوار میکند و آنها را در معرض قضاوت قرار میدهد. سینا و نگار هم از این قاعده مستثنی نبودند. اما این تنها مشکل سر راهشان نبود: «سختیها فقط سختیهای بیمارستان، اتاق عمل و انتظار نبودند. بعد از هر جراحی، دوره نقاهت طولانی بسیار آزار دهنده بود. من سر کار میرفتم و سینا شغلش را از دست داده بود. هیچ کسی همراه ما نبود. به هیچکس نگفته بودیم و خودمان دو نفر تنهای تنها بودیم. شرایط خیلی خیلی سخت بود. انگار همه چیز را از دست داده بودیم. همه چیز برای سینا از صفر شروع شده بود. برایش خیلی سخت بود. برای من هم سختتر. دیدن همه این روزها، همه این سختیها، دیدن کسی که دوستش داشتم در این شرایط گاهی از توانم خارج بود. روزهای خوب و بد زیاد داشتیم اما به هم فرصت دادیم، از هم یاد گرفتیم، به هم کمک کردیم تا ادامه بدهیم. در همه این روزها سینا بارها پیشنهاد ازدواج را مطرح کرد اما من مطمئن نبودم. نه این که از سینا مطمئن نبودم، از این که میخواهم ازدواج کنم یا نه مطمئن نبودم. نیاز به فرصت داشتم.»
خلاصه عشق کار خودش را کرد و ریسمانی که به این راحتی گسستنی نبود. نگار پیشنهاد ازدواج را پذیرفت. حالا خانه را رها و گوشه دیگری از دنیا زندگی میکنند؛ آزادتر، رهاتر و به دور از قضاوتها و ترسهایی که شاید در ایران دست از سر آنها برنمیداشتند. پیوند میان سینا و نگار به ثمر نشسته است.
پادکست «پیوند» را میتوانید از اینجا گوش کنید
ثبت نظر