close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

يك دوجين سوال: رفسنجانى و قواعد بازى

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲
ایران وایر
خواندن در ۱۹ دقیقه
يك دوجين سوال: رفسنجانى و قواعد بازى
يك دوجين سوال: رفسنجانى و قواعد بازى

در شرایطی که ایران، با اقتصادی در سراشیبی سقوط و نظامی ناسازگار با جامعه جهانی، افتان و خیزان به سوی انتخابات بعدی خود در حرکت است، درباره تحولات پیش رو با علی انصاری، یکی از اساتید صاحب نام تاریخ سیاسی به گپ و گفت نشستیم. انصاری مدیر موسسه مطالعات ایرانی در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند است. از او برای شرکت در برنامه های تلویزیونی دعوت می شود; در پارلمان انگلیس سخنرانی کرده و عضو موسسه سلطنتی امور بین الملل بریتانیا (چتم هاوس) است. کتاب جدید انصاری با عنوان "سیاست های ملی گرایی در ایران مدرن" به بررسی رابطه میان تاریخ و اسطوره در تکامل ملی گرایی ایرانی و احیای مفهوم ایرانشهر در خودآگاهی سیاسی و همگانی می‌پردازد. با او درباره انتخابات ریاست جمهوری، فتوای معروف هسته ای آیت الله خامنه ای و اینکه چرا بریتانیا ایران را بهتر از آمریکا درک می کند گفت و گو کردیم.

 

  • استنباط شمااز ورود رفسنجانی،مشایی وجلیلی به صحنه رقابت انتخابات ریاست جمهوری چیست؟ اعلام نامزدی این افراد چه تاثیری بر سیاست کنونی و چشم انداز آتی انتخابات خواهد داشت؟

شکی نیست که تصمیم دقیقه نود رفسنجانی برای شرکت در گردونه رقابت های انتخاباتی، پیچیدگی مسائل را به طرز قابل توجهی بیشتر کرده است. اینکه نظر رهبر در مورد نامزدی او چیست و آیا مواضع ضد و نقیض اعلام شده دراین خصوص از حمایت ضمنی رهبر حکایت دارد یا نه هنوز مشخص نیست. با این حال، بدیهی است نامزدی رفسنجانی، که از او به عنوان منجی کشور یاد می شود، به گونه ای کاملا متفاوت از سایر نامزدها نمود پیدا می کند. البته اینکه اصولا به چه علت باید دولت و ملت نیاز به آمدن منجی داشته باشند، سوالات دشوار متعددی را پیش روی ما قرار می‌دهد: از عملکرد دولت در هشت سال اخیر گرفته تا نقش خامنه ای در حمایت از احمدی نژاد. در واقع، آنچه طرفداران رفسنجانی – از طیف های مختلف سیاسی – مطرح می کنند این است که رفسنجانی باید بیاید و با پاک کردن حافظه هشت سال گذشته، ایران را به مسیر درست بازگرداند. برای رسیدن به این هدف، او نیازمند کسب یک پیروزی قاطع در انتخابات است که به نوبه خود به توانایی اش در جلب آرای رأی دهندگان بستگی دارد که آن هم به نوبه خود به دادن وعده های انتخاباتی بسیار جدی و از جمله وعده بهبود روابط ایران با غرب بستگی خواهد داشت؛ موضوعی که برای تحقق اش باید بتواند خامنه ای را متقاعد کند که قبول کند در این چند سال مواضع اش اشتباه بوده است. نامزدی رفسنجانی توان تغییر قواعد بازی را داراست. اما مسیر پیش روی او به آن همواری هم که بعضی ها ترسیم می کنند، نخواهد بود.

 

  • پیروزی هر یک از این سه نامزد یعنی رفسنجانی، جلیلی و مشایی در انتخابات ریاست جمهوری می تواند منشاء تغییرات بسیار متفاوتی در روابط ایران و غرب باشد. پیروزی هر کدام از آنها چه پیامدهایی  خواهد داشت؟ آیا می توان با توجه به سابقه جلیلی به عنوان مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران، در مورد مواضع یا گرایش های او در قبال غرب پیش داوری کرد؟

جالب اینجاست که در زمینه تلاش برای حل و فصل مشکلات با غرب، مشایی احتمالا بیشترین نقطه اشتراک را با رفسنجانی دارد. در این میان جلیلی نامزدی است که قویا و به طرزغیرقابل تصوری خود را به پیروی از خط رهبری مقید می داند.

تا آنجا که می دانم جلیلی مذاکره کننده خوبی نبوده است. او آدم خیلی تلخی است که در مورد نظرات اش، که خیلی هم به نظرات رهبری نزدیک است، با اطمینان زیاد صحبت می‌کند. با این حال، آن طور که گفته می شود جلیلی برای پیشبرد مذاکرات هسته ای از ابتکار لازم و اختیارات کافی برخوردار نیست. به نظر می رسد که او بعضی اوقات با رها کردن کامل موضوع اصلی مذاکره، به مبحث گسترده‌تر دولت جهانی می پردازد، به گونه ای که سایر طرف های مذاکره درمورد هدف از تشکیل جلسه با او دچار سردرگمی می شوند.

 

  • این روزها مطالب زیادی درباره افشای ناگفته ها و فسادهای مالی در ایران به گوش می رسد. اخیرا هم شاهد تقابل پدرسالارانه میان برادران لاریجانی و احمدی نژاد بودیم. چقدر از این رقابت های جناحی که شاهدش هستیم مربوط به تفاوت های ایدئولوژیکی است و چقدر به رقابت برای منافع سیاسی و اقتصادی مربوط می شود؟

بخشی از این موضوع به این دلیل است که جنبش سبز در صحنه سیاسی ایران به حاشیه رانده شده و در حال حاضر در واقع تنها بحثی که در محافل داخلی ایران مطرح است موضوع اختلاف میان محافظه کاران است. این روزها  می‌بینیم نام کسی مثل روحانی به عنوان یک سیاستمدار اصلاح طلب مطرح می شود که شبهه برانگیز است. تفاوت های عمده ایدئولوژیک هنوز پابرجاست که اتفاقا خیلی هم واقعی است. جناح های حامی رفسنجانی و خاتمی به اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده اند اذعان دارند. به این ترتیب، روحانی از افراد نزدیک به رفسنجانی محسوب می‌شود و گرچه نتوانستند جلوی نامزدی اش در انتخابات را بگیرند اما فکر نمی کنم به او اجازه پیروز شدن در انتخابات را بدهند چرا که او را چهره ای مشکل ساز می دانند. قدری از کنارگذاشتن اختلافات با آمریکا حرف می‌زنند، ولی هدف از آن راضی نگهداشتن و مشغول کردن مردم است. اینها بحث هایی است که موضوعیت نداشته و فقط برای علاقه‌مند نگهداشتن کسانی مثل من و شما مطرح می شود. به هر حال، حالا که رفسنجانی برای ریاست جمهوری ثبت نام کرده، احتمالا روحانی از کاندیداتوری انصراف خواهد داد.

این بار ابعاد بزرگتری از تغییرات باید رخ دهد تا باعث شود فکر کنم اتفاقی در حال رخ دادن است و این تا اندازه‌ای همان حس و حال است که در خیابان های ایران هم می‌یابید. واقعا باید دید چه نامزدهایی ثبت نام کرده اند؟ حتی قالیباف اخیرا چیزی گفت که به شکلی باور نکردنی احمقانه به نظر می آید، اینکه این خود اصلاح طلبان بودند که در واقعه 18 تیر شبه نظامیان و نیروی انتظامی را به کوی دانشگاه تهران فرستادند. در واقع بیشتر نامزدهایی که حداقل شانسی برای خود قائل اند، باید مراتب ارادت خود را به مقام معظم رهبری نشان دهند. افراد نزدیک به خاتمى شانسی برای رقابت در انتخابات ندارند و مشایی هم از این امر مستثنی نیست چرا که خامنه ای به شدت از او بیزار است.

در این بین، جالب است ببینیم که آیا احمدی نژاد تهدیدات اش را عملی خواهد کرد یا نه. فکر می کنم اصلاح طلبان منتظر این موقعیت هستند. خیلی جالب می شود اگر احمدی نژاد نواری که نشان دهنده وقوع تخلف در انتخابات سال 2009 است را رو کند. به هر حال موضوع نوار مذکور، صرفنظر از اینکه وجود خارجی داشته باشد یا نه، چیزی است که خیلی در موردش حساسیت به خرج می دهند؛ در واقع اعداد وارقامی که از قول او درباره تعداد آرای افزوده شده بعد از پایان رأی گیری نقل شده با گفته های زاکانی و سایرین در دسامبر 2009 همخوانی دارد. این موضوع نشان می دهد که رقم هشت میلیون (رأی اضافه) اعلام شده در آن زمان آنقدرها هم بی پایه و اساس نبوده است.

 

  • به نظر شما تبعات این موضوع دامن احمدی نژاد را هم به همان نسبت نخواهد گرفت؟

مطمئن نیستم که احمدی نژاد در مورد عواقب کارهایش فکر کرده باشد. کاملا مشخص است که او سعی در بازآفرینی دوباره چهره اش به عنوان فردی مردمی و پشتیبان قانون اساسی دارد. تیم احمدی نژاد دارند روی این پیش فرض کار می کنند که تنها تکیه گاه امن نشان دادن مخالفت با خامنه ای است و این حقیقت که مردم به هر کس که مقابل او بایستد رأی خواهند داد. بنابراین به نظر من از نظر تاکتیکی آنها کاملا هوشمندانه عمل می کنند. اما با شما در این نظر موافقم که عواقب این اقدامات فاجعه بار خواهد بود.

باید دید این انتخابات هم به سرنوشت انتخابات سال گذشته مجلس شورای اسلامی دچار خواهد داشت یا نه، انتخاباتی که هیچکس نحوه برگزاری یا نتایج آنرا به یاد ندارد. اما آنها تلاش خواهند کرد تا اوضاع را کاملا تحت کنترل داشته باشند، ولی آن را با مشارکت بالای مردم تلطیف کنند. این مشکلی است که با آن روبه رو هستند و نمی دانم چه طور می خواهند از پس آن بربیا‌یند. یک چیزی از خودشان در خواهند آورد، همانطور که دفعه قبل در نتایج انتخابات دستکاری کردند.

 

  • در ظاهر احمدی نژاد و مشایی هر دو عمیقا نگران باقی ماندن شان در صحنه سیاست هستند چرا که ترکیب توده گرایی (احمدی نژاد) با ملی گرایی (مشایی) خیلی نگران کننده به نظر می آید. فکر می کنید در نهایت حیله ها و نقشه های آنها برای پیروزی در انتخابات جواب خواهد داد؟

فکر می کنم ا خیلی خودشان را دست بالا گرفته اند. اگر به عکس های مراسمی که اخیرا در استادیوم آزادی برگزار شد نگاه کنید، متوجه می شوید که نصف استادیوم خالی بود. مشایی شخصیت جالبی دارد، اما تلقی من از این جریان این است که آنها چیزی را هدایت نمی کنند بلکه صرفا دنباله روی جامعه هستند. در میان جامعه ناسیونالیسم، تب ملی گرایی کاملا شایع است و مشایی در تلاش است تا ضمن بهره برداری از این موضوع آن را تحت کنترل خود درآورد. در نگاه بدبینانه تر، آنها در تلاش اند تا آرای ملی گرایان را از آن خود کنند. به این مثال توجه کنید: مشایی پارسال گفته بود که در نظر داشته جشنواره نوروز را در تخت جمشید برگزار کند. حالا درست است که مطرح کردن چنین موضوعی جسارت زیادی می خواهد اما نکته جالب توجه اینجاست که ایده مذکور متعلق به مشایی نیست. ایرانیان مدت هاست این کار را انجام می دهند. اگر به سایت یوتیوپ سری بزنید و عبارت جشن نوروز در پاسارگاد و آرامگاه کوروش کبیر را جستجو کنید، هزاران نفر را می بینید که برای تحویل سال به آن مکان ها رفته اند. جایی که برای رسیدن به آن باید در گرمای شدید منطقه چهار ساعت از شیراز رانندگی کرد.

پس با این حساب، مشایی و احمدی نژاد چه هدفی را دنبال می کنند؟ آنها به دنبال این هستند که مفهوم تمدن ایران پیش از اسلام را به گونه ای با باورهای اسلامی پیوند بزنند. این که احمدی‌نژاد استوانه کوروش را بازپس می گیرد، کسی را به شکل و شمایل کوروش در می‌آورد ولی چفیه ای بر گردنش می‌اندازد نشان می‌دهد اساسا چیزی که می خواهد درباره کوروش بگوید این است که کوروش یک مسلمان به تمام معنا بوده است. احمدی نژاد می خواهد از احساسات ملی گرایانه به نفع خود بهره برداری کند.

 

  • اگر فرض کنیم که هدف از اعمال تحریم ها علیه ایران وادار کردن این کشور به پذیرش سازش در زمینه برنامه اتمی اش بوده، به نظر شما آیا تحریم های اعمال شده کارساز بوده است؟

شما باید مسئله را از این دید نگاه کنید که اصولا چه شد که به این مقطع رسیدیم. تحمیل تحریم ها، به ویژه برای اروپایی ها، آخرین گزینه ممکن بود. در طول دهه 1990 و بیشتر سال های دهه گذشته میلادی، اروپایی ها به دنبال سیاست تعامل یا گفت و گوی انتقادی با ایران بودند. به نظر من چیزی که اساسا تغییر کرد روی کار آمدن دولت جدید در ایران بود. رویکرد احمدی نژاد در زمینه پیشبرد برنامه هسته ای ایران بسیار چالشی تر بود. دولت جدید حتی برای حفظ ظاهر هم که شده توجهی به هنجارهای مرسوم دیپلماتیک نداشت. اتخاذ رویه مذکور باعث شد تا به جای آنکه آمریکا مسیر اروپایی ها را دنبال کند، اروپایی ها به سمت آمریکا متمایل شوند. بی شک وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 هم در این میان باعث شد دنیا نظرش را در مورد ایران تغییر دهد و از آن زمان بود که گفت و گو با ایران مفهوم خود را به طور کامل از دست داد.

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد زبان مورد استفاده رژیم در موضوع هسته ای است. دولت احمدی نژاد محرک اعمال این تحریم ها بود، آنها در واقع به نوعی همین را می خواستند. آنها می خواستند این تلقی را ایجاد کنند که جامعه بین المللی بلوف می زند و رو دست خوردند. در این زمینه موضوعی وجود دارد که باید کاملا روشن شود و آن این است که هیچ کس واقعا نمی‌خواست کار به اینجا بکشد، اما با وجود چشم انداز یک دولت ستیزه و مقابله جو در ایران و تهدید اسرائیلی ها در مورد احتمال حمله هوایی به ایران، اعمال تحریم ها از بسیاری جهات کم ضررترین گزینه محسوب می شد. اگر به سیر تحولاتی که به وضعیت کنونی ختم شده نگاهی بیاندازید متوجه می شوید که بیشترین مسئولیت در مورد آنچه اتفاق افتاده متوجه ایرانی ها است. اگر بپذیریم که ایران به منجی نیاز دارد، ثبت نام رفسنجانی به عنوان منجی ایران بر مؤثر بودن تحریم ها دلالت دارد.

 

  • چطور می شود از میزان تأثیر تحریم ها بر ایران مطلع شد؟

واقعیت این است که در مواردی تحریم ها تأثیرگذار بوده اند و به نظر من استفاده از تحریم ها به عنوان اهرم فشار سیاسی اشتباه است. اما اعمال تحریم های گزینشی و هدفمند بر حوزه های کلیدی در کنار یک چشم انداز وسیع تر استراتژیک می تواند تأثیر بیشتری داشته باشد که نمونه آن را در آفریقای جنوبی شاهد بوده ایم. حالا آفریقای جنوبی مشکل بزرگ بسیاری از کسانی است که با تحریم ها موافق نیستند، چون همین که به آنها بگویید "پس اگر شما بودید با اعمال تحریم ها علیه آفریقای جنوبی مخالفت می کردید؟" خواهند گفت "نه، چون سیاه پوستان آفریقای جنوبی خودشان خواهان تحریم بودند". خب الان هم شواهدی وجود دارد که برخی از گروه های مخالف در داخل ایران معتقدند برای اینکه به رژیم فهماند اقدامات اش چه هزینه ای برایش دارد باید بر شدت فشارها افزوده شود، از تحریم های اقتصادی گرفته تا حقوق بشری.

مخلص کلام این که هنوز خیلی زود است بگوئیم تحریم ها تأثیری داشته یا نه. تحریم های سفت و سختی از ژوئیه سال گذشته علیه صنعت نفت ایران اعمال شده و نمی توان گفت هیچ تاثیری نداشته، تحریم های نفتی تاثیر وحشتناکی بر اقتصاد گذاشته است. ممکن است تحریم ها در حال حاضر تأثیر مستقیمی بر تصمیم گیرندگان کلیدی کشور نگذاشته باشد اما بی شک اثر مخربی بر شالوده اقتصاد ایران بر جای می گذارد.

چیزی که مرا به وحشت می اندازد این است که بگویید تحریم ها قطعا کارساز نخواهد بود، در آن صورت، مفهوم چیزی که می گویید این است که تنها دو گزینه دیگر باقی می ماند: گزینه اول، برداشتن همه تحریم های اعمال شده و عقب گرد به سوی عادی سازی روابط که به نظرم تحقق اش در شرایط فعلی فوق العاده دشوار خواهد بود؛ گزینه دوم راه حلی است که گروه های تندروی اسرائیلی پیشنهاد می کنند. آنها می گویند بهتر است تأسیسات هسته ای ایران را بمباران کرد چون به نظر آنها ایران زبان دیگری سرش نمی شود. چیزی که می دانیم این است که اعمال تحریم ها متاسفأنه طولانی مدت خواهد بود. هیچ کس اعمال تحریم را تأیید نمی کند، هیچ کس نمی گوید کمبود فرآورده های پزشکی خوب است، اما باید دید که چگونه به این روز افتادیم.

 

  • بعضی کشورهای دارنده سلاح های هسته ای مثل پاکستان و کره شمالی هستند که از نظر غرب مشکل آفرین محسوب می شوند. با این حال برخورد دنیا با این قبیل کشورها بر اساس اصل بازدارندگی است، به این معنا که آنها به هیچ کشوری حمله اتمی نخواهند کرد چون در آن صورت انهدام خودشان را تضمین کرده اند. چرا استفاده از سیاست بازدارندگی به عنوان راهی برای برخورد با ایران به صورت جدی مورد بررسی قرار نمی گیرد؟

راستش را بخواهید نظر من هم همین است. اصل بازدارندگی روشی برای برخورد با ایران و مهار این کشور است که به نوعی کم ضررترین راه حل هم هست. اما دلیل شخصی من در مخالفت با تجهیز شدن ایران به سلاح هسته ای این است که آن را هدر دادن کامل سرمایه های کشور می دانم. مقامات ایرانی فکر می کنند با به دست آوردن سلاح های هسته ای قدرتمندتر می شوند، یعنی با داشتن سلاح هسته ای هم قدرت و امنیت ایران تضمین می شود و هم این کشور به فن آوری پیشرفته ای دسترسی پیدا کرده است؛ اما این فن آوری 60 سال قدمت دارد و پیشرفته یا امروزی نیست.

لاف زنی ها و گزاف گویی ها در رابطه با فن آوری هسته ای در واقع به ضرر منافع اقتصادی ایران است. قدرت واقعی با ایجاد دولت و مؤسسات اقتصادی سالم و قدرتمند به دست می آید، امری که تا به حال مقامات ایرانی از انجام آن عاجز مانده اند. در واقع عجله برای تولید سلاح های هسته ای، همانطور که باعث تضعیف اتحاد جماهیر شوروی شد، ممکن است باعث تحلیل قوا و تضعیف ایران شود. اما مقامات ایرانی می خواهند به خودشان و مردم نشان دهند که خیلی پیشرفته و باهوش هستند، به خصوص که این کار را با وجود مخالفت غربی ها انجام داده اند، می خواهند بگویند خیلی کارشان درست است.

یک بار مکالمه بسیار جالبی با یکی از دیپلمات های ایرانی داشتم. خواستم کمی سر به سرش بگذارم، به او گفتم، "می‌دانی! این آمریکایی ها و انگلیسی ها آدم های خیلی باهوشی هستند، همه اش دارند می گویند "نکنید" و شما می‌گوئید "می کنیم"، آخرش هم اقتصادتان را به ورشکستگی می‌کشانند." یادم می آید که برای لحظه ای به صورت اش خیره شدم، مثل این بود که قضیه را گرفته باشد.جوابش این بود که هیچ استراتژی پنهانی این وسط وجود ندارد، فقط به این خاطر که آمریکایی ها می گویند "نکنید"، ما می گوئیم "می کنیم".

 

  • تا به حال از فتوای خامنه ای علیه سلاح های هسته ای بهره برداری زیادی شده است، و حامیان رژیم بیشتر از آن به عنوان شاهدی برای مقاصد صلح آمیز ایران استناد کرده اند. آیا این فتوا در جریان رسیدگی به پرونده هسته ای ایران تاخیری ایجاد خواهد کرد؟

هیچ فتوایی در کار نیست. از نظر فقهی فتوا باید نوشته شده باشد. من این بحث را با روحانیون برجسته‌ای مطرح کرده ام. تا به حال هیچ موردی وجود نداشته که آیت الله خامنه ای موضوعی مرتبط با امنیت ملی آنهم با این درجه از اهمیت را شایسته نگارش تشخیص نداده باشد. این موضوع از نظر من جور در نمی آید. وقتی روحانیون به اعطای امتیاز توتون و تنباکو (به انگلیسی ها) در سال 1891 اعتراض کردند، فتوای تحریم تنباکو را روی کاغذ آوردند. در این مورد، شخص خامنه ای هیچگاه آن را فتوا نخوانده است. اگر به وب سایت خود خامنه ای هم مراجعه کنید، این مطلب را در بخش فتواها نمی بینید. اینها اظهارات و بیاناتی است که با فتوا فرق دارد.

منظورم این است که در یک موضوع امنیت ملی که در آن بحث از جنگ و صلح و زندگی و مرگ است نمی توانید بگوئید که چون مقام معظم رهبری این را گفته پس دیگر قانونی و لازم الاجرا است. دلیل من برای به چالش کشیدن این موضوع این است که اگر فصل الخطاب بودن گفته های رهبر را قبول کنید باید کار جمهوری اسلامی ایران را تمام شده بدانید. چون در واقع دولت در ایران دولتی خواهد شد که با دستورات شفاهی اداره می شود. و این مضحک است، یعنی باید مجلس و سایر موسسات را بوسید و کنار گذاشت. تنها کاری که خامنه ای باید انجام دهد این است که صبح از خواب بیدار شود و چیزی بگوید.

نکته دوم فتوای مربوط به قتل سلمان رشدی است. اگر فتواهای صادره غیر قابل فسخ و مقدس هستند، پس چه طور است که اگر مصلحت سیاسی اقتضاء کرد می شود فتوای قتل رشدی را نادیده گرفت؟ حقیقت این است که دیپلمات های ایرانی به مدت نزدیک به یک دهه، یعنی فاصله سال های 1989 تا 1998، روی این موضوع مانور دادند که فتواها اساسا جنبه مذهبی داشته و دولت ها الزامی به انجام آن ندارند. خب، متاسفم، اما نمی توانید هم خدا را بخواهید و هم خرما را. اگر می خواهید آن را فتوا بنامید، به آن مشروعیت بدهید، آنرا روی کاغذ بیاورید، از نظر قضایی بررسی کنید، در مورد آن حکمی صادر کنید، دلایل آن را اعلام کنید، با توجه به این دلیل و آن برهان، اگر توسط چند روحانی برجسته دیگر هم مورد تأیید قرار گرفت که دیگر چه بهتر. راهش این است. در غیر این صورت ریاکاری است، به همین دلیل است که همچنان می گویم هیچ فتوایی در کار نیست.

 

  • به نظر شما آیا یکی از دلایل ایران برای پیگیری برنامه هسته ای اش می تواند نحوه پوشش خبری رسانه های غربی در خصوص مسئله هسته ای این کشور باشد؟

به نظرم پوشش خبری مسئله هسته ای تا حد زیادی تحت تأثیر هیاهوی افراد غیرمسئول قرا گرفته که مایه تأسف است. پوشش خبری هر دو طرف، چه از سمت چپ و چه از سمت راست، بر پایه اظهارات افراد غیرمسئول شکل گرفته است. به نظر من، سرمنشاء مشکلات برنامه هسته ای ایران به سال 2006 برمی گردد، زمانی که احمدی نژاد با اجازه ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل اشتباه سرنوشت سازی مرتکب شد، چرا که به محض ارجاع آن به شورای امنیت مسئله هسته ای ایران به موجودی کاملا متفاوت تبدیل شد. فکر می کنم افراد زیادی هستند که بدون توجه به سابقه تاریخی آنچه رخ داده، وضعیت پیش آمده برای ایران را بی عدالتی در حق این کشور می دانند. به راستی آنها چه انتظاری دارند، چه کسی انتظار دارد که روابط بین الملل برمبنای موازین عادلانه بنا شده باشد؟ شما باید از امکاناتی که دارید برای کسب حداکثر منافع و به حداقل رساندن زیان های تان بیشترین استفاده ممکن را بکنید. حال آنکه احمدی نژاد ضررهایش را حداکثر و منافع اش را حداقل کرده است.

 

  • فیلم آرگو را دیده اید، در مورد این فیلم چه نظری دارید؟

پیش درآمد فیلم به نظرم خیلی پیش پا افتاده بود و بدیهی است که 20 دقیقه آخر آن هم کاملا ساختگی بود. اما بقیه قسمت ها خوب بود، به نظرم خیلی خوب از آب درآمده بود، بن افلک کار خوبی ارائه داده، گرچه فکر نمی کنم شایسته کسب عنوان بهترین فیلم اسکار بود. در قسمت اول فیلم خیلی در حق فرح (فرح دیبا، همسر محمد رضا شاه پهلوی) بی انصافی شده بود، لزومی نداشت بگویند فرح در وان پر از شیر حمام می‌گرفت؟ طرح این مسئله چه لزومی داشت؟

  • فکر می کنید درک دیپلمات های انگلیسی از ایران در مقایسه با مقامات آمریکایی متفاوت یا بهتر است؟

فکر می کنم در تفکر انگلیسی نکات دقیق و ظریفی نهفته است که در گذر زمان به آن رسیده اند؛ ظرافتی که آمریکایی ها، در کل، به خاطر سیستم سیاسی و نظام سازمانی شان از آن برخوردار نیستند. نمی خواهم در اینباره مبالغه کنم، اما برخی مواقع مسایل سیاسی بیش از حد بر سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران تأثیرگذار است؛ اگر با این تعریف به رفتار مقامات وزارت خارجه ایالات متحده دقت کنید متوجه می شوید که چه قدر کار کردن در این شرایط برای آنها دشوار است. اما حتی اگر به دهه 1970 میلادی برگردید و ارزیابی های بریتانیا و آمریکا از شرایط آن روزهای ایران را با هم مقایسه کنید می بینید که ارزیابی های انجام شده توسط آمریکایی ها گاهی اوقات به نظر به شدت سطحی می آید. هر قانونی استثناءهایی هم دارد، اما به نظرم حتی امروز هم مواردی وجود دارد که نشان دهنده تمایل آمریکایی ها به حرکت از یک موضع افراطی به موضع افراطی دیگری است. در واقع، انگلیسی ها اگر بخواهند به منابع اطلاعاتی تاریخی بیشتری در ایران دسترسی دارند، اگرچه همیشه به سراغشان نمی‌روند، در حالی که آمریکایی ها بیشتر درگیرچرخه انتخابات کشورشان و رقابت دو جناح عمده سیاسی دموکرات و جمهوری خواه هستند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

رد صلاحیت های گسترده در انتخابات شورای شهر

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۸ دقیقه
رد صلاحیت های گسترده در انتخابات شورای شهر