close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

"رسانه‌های انحصاری و حکومتی یک عذرخواهی تاریخی به ایران بدهکارند"

۳۱ تیر ۱۳۹۳
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۸ دقیقه
از سمت چپ: سیامک قادری، همسرش ، ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی
از سمت چپ: سیامک قادری، همسرش ، ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی

«سیامک قادری» جزو روزنامه‌نگارانی بود که چهار سال حبس کشید اما برای کم کردن روزهای زندان وارد معامله‌  نشد. تا ساعت آخر حکمش را تحمل کرد در حالی‌ که می‌توانست با طلب عفو و بخشایش، از روزهای زندانش بکاهد. او را همین چند روز پیش و برای جلوگیری از استقبال دوستانش، در منطقه‌ای در شمال غرب تهران (فرحزاد) رها کردند.

سیامک را از قبل دورادور می‌شناختم. وقتی برای دوره کارآموزی از روابط عمومی خبرگزاری ایرنا به اتاق خبر منتقل شدم، همیشه نیم ‌نگاهی از دور به  او داشتم. سیامک قادری پرشور و با انرژی می‌رفت و می‌آمد و صدای خنده، شوخی‌های معمول و احوال‌پرسی‌هایش با همه آدم‌های اتاق خبر توجه هر تازه ‌واردی را جلب می‌کرد. آن‌همه انرژی و میل به زندگی از کجا می‌آمد؟

من هنوز بعد از این همه ‌سال و هر جا که می‌روم، باز هم خودم را یک «ایرنایی» می‌دانم. برای همین هم اولین سوالم از سیامک بعد از آزادی درباره ایرنا است.

آیا به امکان برگشتن به ایرنا فکر می‌کنید؟ 

راستش خیر. یعنی حتی اگر این امکان را داشته باشم، به آن جا برنمی‌گردم چون ایرنایی‌ها در آن روزهای سختی که من بازداشت شدم، تحت ‌فشار نهادهایی که مجاز به ورود به مباحث خبری نبودند، خبر ناعادلانه و سراسر کذبی درباره‌ام منتشر کردند. به‌ هر حال، من جزیی از آن مجموعه بودم، جوانی‌ام را آن جا جا گذاشته بودم و  تصور می‌کنم اگر خودم به‌ جای مدیریت خبر ایرنا بودم و کس دیگری درگیر آن مشکل می‌شد،  تحت هیچ شرایطی تن به چنین اقدام سخیفی نمی‌دادم.

آن‌ها همان کاری را در حق من روا کردند که تلویزیون در مورد «مازیار بهاری» یا دیگران کرد؛ بدون این که این افراد حضور داشته باشند و حق دفاع به آن‌ها داده شود، شبهاتی را در شرایطی کاملاً ناعادلانه مطرح کردند که عملاً طرف مقابل قادر به پاسخ‌گویی نبود. به‌هرحال، شما در حبس هستید و امکان آن را ندارید که مستندات خود را در رد آن ادعاها ارایه کنید. متهم کردن کسی که دستش از زمین و آسمان کوتاه است کار منصفانه‌ای نیست.

من از بدنه ایرنا و همکارانم دلخور نشدم. علت این اقدام را در هویت حکومتی ایرنا و نه در عملکرد بچه‌های ایرنا می بینم. ایرنا سازمانی بود که در آن زمان تحت نظارت دولت بی‌آبرو و اعتبار قبلی بود، دولتی که کژی‌هایش اکنون بر همگان عیان است و انتظار چندانی هم از آن نمی‌رفت. انتظاری که اکنون همه از چنین رفتارهایی دارند این است که بابت آن تهمت‌ها، افتراها و بی امانت‌داری‌ها عذرخواهی کنند و بگویند که تحت‌ فشار چه کسی آن خبرها را منتشر کرده‌اند؟ شما هم روزنامه‌نگارید و می‌دانید که خبر را باید یا خود فرد دیده و شنیده یا این که یک منبع معتبر آن را نقل کرده باشد؛ نمی‌شود که یکی از نهادهای امنیتی که در مناقشات آن زمان یک‌ طرف ماجرا بود، یک سری اطلاعات اشتباه بدهد و رسانه‌ای که بیش از 70 سال ادعای سابقه کار حرفه‌ای دارد آن را منتشر کند.

یک رسانه خبری، رسالت دارد. مگر برای خود ما به ‌عنوان خبرنگار در طول دوران کارمان این اتفاقات پیش نمی‌آمد؟ در طول ماجرای دادگاه شهرداران که آقای «مرتضوی»، قاضی آن پرونده بود مرا مأمور می‌کردند که برای خبررسانی به آن جا بروم. من در همان جلسه اول دادگاه متوجه شدم در مورد دادگاه آقای «نفری»، شهردار منطقه 6 تهران از من یک سری درخواست‌های غیرمعقول و غیراخلاقی دارند. همان‌ جا مخالفت کردم و گفتم من عامل دادگستری نیستم بلکه یک خبرنگارم و وظیفه‌ام پرونده‌سازی برای هیچ‌کس نیست بلکه انعکاس واقعیت است.

انتقاد شما از ایرنا تنها یک انتقاد فردی است یا به سیاست‌های کلان این سازمان خبری نیز معترض هستید؟

الآن مدیریت فعلی ایرنا بچه‌های حرفه‌ای هستند. تمام کسانی که در حال حاضر ایرنا را اداره می‌کنند، به‌غیر از کسانی که در دولت قبلی خودشان را به ‌زور به ایرنا اجبار و تحمیل  کردند، از دوستان من هستند و من به آن‌ها افتخار هم می‌کنم. هرچند اگر نتوانند به علت معذوریت‌هایی با مساله امثال من برخورد فعالی داشته باشند.

اما به‌هرحال، ایرنا یک هویت‌ سازمانی هم دارد که این هویت ‌سازمانی، کوتاهی‌های زیادی مرتکب شده است؛ مثلاً در طول بحران سال 88 یکی از بزرگ‌ترین ظلم‌هایی که در تاریخ موجودیت خودش به مردم کرد، این بود که حتی اجازه نیافت که اخبار مربوط به این تحولات مردمی را روی خروجی‌های محرمانه‌اش پوشش دهد؛ کاری که در هر برهه تاریخی در ایرنا انجام می‌شد. به هر حال، خبر واقعی را بر اساس رسالت خودش حداقل بر روی خروجی ویژه و محرمانه منعکس می‌کرد. حتی اگر به هر دلیلی نمی‌توانست این اخبار را در تلکس عمومی منتشر کند، بر روی خروجی‌های محرمانه و ویژه منتشر می‌شد.

در اتفاقات سال 78 تمام مسایل مربوط به کوی دانشگاه عین همان اتفاقاتی را که رخ داد و همه آن چیزهایی که دردآور بودند اما اتفاق افتاده بودند، با جزییات بر روی خروجی‌های محرمانه ایرنا می‌توان خواند. حتی می‌شود به‌عنوان سند قابل استناد به آن‌ها رجوع کرد. اما ایرنا واقعیت‌های تاریخی سال 88 را نادیده گرفت و خبرنگاران آن جرات پوشش عینی رخدادها را نیافتند. به نظر من الان باید بابت این خبط و کوتاهی از مردم عذرخواهی کند.

به‌هرحال، ایرنا سازمان خبری این مملکت است که از بودجه ملی ارتزاق می‌کند و در مقابل مردم مسوول است. این سازمان خبری بر اساس شواهد موجود، در بسیاری از وقایع تاریخی که پس از انقلاب رخ داده و در آن ها به مردم ظلم شده، درست عمل کرده است. چه‌طور می‌شود که فقط سال 88 این رسالت را فراموش می‌کنند؟ حتماً اتفاق نادری افتاده بود که چنین متفاوت عمل شد. بابت این‌ها اگر عذرخواهی کنند شاید یکی مثل من برای همکاری با ایرنا مایل باشد ولی در غیر این صورت من فکر می‌کنم تحمل این بگیر و ببند و حصرها در تمام این مدت بهایی بوده که بابت اعتقاداتم داده‌ام. البته این‌ که چیزی نیست، خیلی بیش‌تر از این  را هم حاضرم تاب بیاورم.

یعنی شما به گشایش روزهای پیش رو امیدوار نیستید؟

امیدوارم اما هر نوع تغییری را دشوار و سخت می‌بینم. هیچ حکومت مشکل‌داری نیست اگر جامعه‌اش بیمار نباشد. این‌ یک رابطه علی و معلولی است. واقعیت این است که مشکلات موجود جامعه ما فقط به حاکمیت برنمی‌گردد. اگر چنین حاکمیتی نصیب ما شده، بخش بزرگی از آن به بی‌تفاوتی و ناکارآمدی جامعه، فرهنگ عمومی مردم، مشکلات و آسیب‌های اجتماعی و نگاه غیرعرفی و معوج  به مسایل و مشکلات است.

امیدوارم دیگر به زندان برنگردید اما خودتان چه قدر این مساله را محتمل می‌دانید؟

من محکومیتم را تمام و کمال از سر گذراندم. از زمانی که وارد زندان شدم تا زمانی که در فرحزاد آزادم کردند، تمام عمر این چهارساله‌ام در زندان گذشت و الآن هیچ بدهی به آقایان ندارم.

بابت اتهام اجتماع و تبانی به سه سال زندان و بابت تبلیغ علیه نظام یک سال زندان شدم . برای توهین به رییس‌جمهور، یک‌ میلیون ریال جریمه نقدی پرداخت کردم و بابت اتهام ارتکاب به فعل حرام (می‌خندد) 60 ضربه شلاقم را  خوردم.

ممکن است درباره این اتهام آخر کمی توضیح بدهید؟

نیروهای امنیتی وقت بازداشت به یک سری مدارک که به‌زعم آن‌ها معتبر بود، دسترسی پیدا کردند که برای تهیه یک گزارش مستند با موضوع «گسترش هم‌جنس‌گرایی در فضای مجازی» تهیه ‌شده بود و همین موضوع را تبدیل به سناریویی کردند تا با دست‌آویز قرار دادن آن، مرا منفعل کنند. البته می‌دانید که متوسل شدن به چنین روش‌هایی در مورد زندانیان سیاسی کاملاً معمول و عادی است. این مساله را مطرح کردند که مرا منفعل کنند که البته من هم منفعل نشدم.

فضای عمومی زندان چه گونه بود؟

خوش‌بختانه روحیه بچه‌های روزنامه‌نگار، متهمان سیاسی و متهمان ارتباط با کشورهای بیگانه خیلی خوب است. در گذشته و امروز اساساً فضای زندانیان سیاسی با همدلی و همراهی توأم است. به‌هرحال، بچه‌ها ناعادلانه در حبس‌ هستند و زندان هم معذوریت‌ها، مشکلات و محدودیت‌هایی دارد.

زندانی کردن کسی به بهانه اختلاف عقیده‌اش با حاکمیت، ظلم به انسان است. به‌هرحال، با حبس یکی از اعضای خانواده، کل آن خانواده تحت‌فشار روحی و اقتصادی قرار می‌گیرند. گاهی با این اقدامات ناعادلانه حتی بنیان خانواده‌ها را مورد هدف قرار می‌دهند. من مواردی دیدم از خانواده‌هایی که تحت همین فشارها دوام نیاوردند و خانواده از هم پاشید.

اما سمت دیگر ماجرا هم هست؛ این که این رنج‌ها حتی می‌تواند بنیان خانواده‌ها را مستحکم‌تر کرده و همه را در این مسیر سخت همدل و همراه کند. گشایش و فرج بعد از سختی هم شیرین است و این اتفاق به ویژه در مورد زندانیان سیاسی و عقیدتی منجر به افزایش استحکام روابط  خانوادگی شده است.

از این مدت چهار سال، چه قدرش را در انفرادی سر کردید؟

من دو نوع انفرادی را تجربه کردم؛ یکی انفرادی دوران تحقیق که 33 روز بود اما 9 ماه تمام مرا دربند 209 و 240 نگه‌داری کردند که این کارشان غیرقانونی بود چون نباید محکوم را مدت‌ زمان زیادی در بازداشتگاه 209 نگه‌ دارند. سه ماه بعد از بازداشت، حکم نهایی من صادر شد و نیاز نبود که من دربند 209 یا 240  بمانم ولی آقایان مرا آن جا نگه داشتند تا تحت‌فشارم بگذارند و مصاحبه تلویزیونی انجام بدهم که من البته مقاومت کردم. ولی درنهایت با زد و خورد و دعوا از آن جا بیرون رفتم؛ یعنی به‌ خوبی فهمیدند که دیگر طاقتم تمام ‌شده و چاره‌ای به ‌جز بیرون فرستادن من به بند عمومی نیست.

بعد از این که ایرنا به تیم احمدی‌نژاد سپرده شد، سیامک قادری که به شیوه مدیریت تیم جدید انتقاد داشت، در وبلاگ خود با عنوان «ایرنای ما» به شرح اقدامات غیرقانونی تیم مدیریتی تازه‌ وارد ‌پرداخت. اما این روشن‌گری‌ها به قیمت گزافی برای سیامک تمام شد؛ «علی‌اکبر جوان‌فکر» به ‌محض تصدی این سمت، ورود سیامک قادری را به خبرگزاری ممنوع و سپس او را اخراج کرد. اما سیامک شکایت به دیوان عدالت اداری برد و دیوان عدالت اداری با ابطال این دستور اخراج، رأی به بازگشت او داد.

مدیریت ایرنا به سبک رایج در دولت‌های نهم و دهم، زیر بار قانون نرفت و هم‌چنان از ورود او به خبرگزاری ایرنا جلوگیری می‌کرد. به همین دلیل سیامک نیز با راه‌اندازی وبلاگ‌هایی به فعالیت رسانه‌ای خود ادامه ‌داد و همین امر باعث احضارهای متعدد از سوی دفتر پی‌گیری وزارت اطلاعات و درنهایت بازداشتش شد.

سیامک قادری را در تاریخ 14 مرداد ۱۳۸۹ بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند. شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب او را به چهار سال حبس تعزیری، ۶۰ ضربه شلاق و ۱۰۰ هزارتومان جریمه نقدی محکومش کرد.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

1353mohsen
۶ خرداد ۱۳۹۶

بسیاری از دوستانی که من باهاشون توی زندان در بند سیاسی بودم از شما گلایه دارند .. شما و دوستان تون خیلی به سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی ظلم کردید و می کنید ... همواره هم از پاسخگویی فرار کردید..

1353mohsen
۶ خرداد ۱۳۹۶

با عرض معذرت از دوستان ایران وایر این کامنت من فقط خزاب به سیامک قادری هستش .
من به شما به عنوان کسی که زندان و سختی کشید احترام می گذارم اما جناب قادری بسیاری از زندانیان سیاسی و امنیتی از شما و رفتار رسانه ای شما گلایه دارند .. شما خودتون از انتشار خبر به قول خودتون کذب در رسانه ها ناراحت هستید؟ حق دارید اما بد ونید که خود شما اخبار بدتری رو با دسته بندی زندانیان منتشر کردید وو چقدر از زندانیان رو ازرده خاطر کردید و می کنید..
متاسفم که نوشته هاتون هنوز بوی دسته بندی های ذهنی کثیفتون رو داره
... بیشتر

گزارش

قرص خبر ۳۱ تیرماه٬ پارازیت‌‌ها مانع پیش بینی توفان تهران شده است

۳۱ تیر ۱۳۹۳
ایران وایر
خواندن در ۵ دقیقه
قرص خبر ۳۱ تیرماه٬ پارازیت‌‌ها مانع پیش بینی توفان تهران شده است