close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

سفرنیمه تمام؛ روایت نوجوان افغانستانی از ردمرز در ایران

۲۲ آذر ۱۳۹۷
شما در ایران وایر
خواندن در ۵ دقیقه
«آصف» 15 ساله و ساکن شهرستان «شیندند» استان هرات در غرب  افغانستان است.
«آصف» 15 ساله و ساکن شهرستان «شیندند» استان هرات در غرب  افغانستان است.

رضا کاظمی، شهروند خبرنگار، هرات 

«آصف» ۱۵ ساله و ساکن شهرستان «شیندند» استان هرات در غرب  افغانستان است. تداوم جنگ میان نیروهای دولتی افغانستان با شبه نظامیان «طالب» باعث بی کاری مردم این شهرستان شده و بسیاری از ساکن شیندند را به کارگری واداشته است.
آصف برای پیدا کردن کار، مثل خیلی از هم ولایتی‌هایش، ایران را انتخاب کرده است. این نوجوان کوله بار سفر بسته و قاچاقی راهی ایران شده اما به مقصد نرسیده و از سوی مرزبانان ایرانی به استان هرات رد مرز شده است.
خودش می گوید قاچاق بر را از قبل می‌شناخته است: «ما برایش تماس گرفتیم از ولسوالی[شهرستان] شیندند و او هم آمد و من را به ماشین فولدر سیاه بالا کرد و تا مرز اسلام قلعه برد.»

قاچاق‌بر به آصف اطمینان می‌دهد که بدون هیچ مشکلی او را به ایران خواهد رساند: «قاچاق بر برای من می‌گفت که باید بالای او اعتماد داشته باشم و او در بردن مردم به گونه‌ قاچاقی به ایران ماهر هست و در مرز ایران دوستانی دارد که می‌توانند بدون این که مرزبانان ایرانی بفهمند، صحیح و سالم به ایران برسیم.»

در نزدیکی مرز «اسلام قلعه»، قاچاق‌بر آصف را از ماشین پیاده می‌کند و او با حدود ۱۰ نفر دیگر مجبور می شوند چندین ساعت بی‌وقفه تا رسیدن به خاک ایران پیاده روی کنند: «قاچاق‌بر ما را از طریق هرات به لب مرز ایران برد. آن جا پیاده شدیم. کوه بود آن جا. خیلی گرسنه و تشنه هم شده بودم اما چیزی برای خوردن و نوشیدن در کوه وجود نداشت. هفت تا هشت ساعت از داخل افغانستان تا ایران پیاده روی کردیم. ساعت ۹ شب به داخل خاک ایران وارد شدیم.»

کودک افغانستانی مدعی است که مرزبانان ایرانی به آن‌ها فحاشی کرده‌اند و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند: «مرزبانان ایرانی ما را لت و کوب کردند. فحش هم می‌دادند.»

تاریکی شب آصف را ترسانده بوده و سرما همه وجودش را می‌لرزانده است: «وقتی وارد ایران شدیم، شب بود ومن خیلی ترسیده بودم. هوا از طرف شب کمی خنک بود و من هم لباس کافی برای گرم نگه‌داشتن خود نیاورده بودم. خیلی همان شب خُنُک خوردم. قاچاق‌بر خیلی کم نان خشک با آب برای ما داد و گفت که دیگر از نان و آب خبری نیست و باید با این مقدار نان و آب تا رسیدن به مقصد قناعت کنید.»

همان وقت که وارد خاک ایران می‌شوند، سربازان مرزی که مشغول گشت‌زنی بوده‌اند، آن‌ها را بازداشت می‌کنند. قاچاق‌بری که آن‌ها را به داخل خاک ایران همراهی می کرده‌ است، به محض این که حضور مرزبانان ایرانی را حس می‌کند، پا به فرار می‌گذارد و به گفته آصف، به همین خاطر قاچاق‌بر بازداشت نشده است: «اولین بار بود که مرزبانان ایرانی را از نزدیک می‌دیدم. ترسیده بودم که با تفنگ بالای ما فیر (شلیک) نکنند. من شنیده بودم که ایرانی‌ها بالای افغان‌هایی که قاچاقی به ایران می‌روند، فیر می‌کنند. اما خدا را شکر که مرزبانان ایرانی ما را نکشتند.»

با این حال، این کودک افغانستانی مدعی است که مرزبانان ایرانی به آن‌ها فحاشی کرده‌اند و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند: «مرزبانان ایرانی ما را لت و کوب کردند. فحش هم می‌دادند.»

آن‌ها شب را در پاسگاه می‌مانند: «شب ما را پاسگاه بردند و تاصبح آن‌جا بودیم. صبح ما را ثبت نام و انگشت‌نگاری کردند و به ماشین سوارمان کردند. نفری ۱۰ تومان داشتیم. این پول‌ را مرزبانان ایرانی گرفتند و پول کرایه ما را دادند تا اتوبوس ما را به اردوگاه "سفید سنگ" ببرد.»

می گوید به دلیل این که از سوی مرزبانی ایران رد مرز شده، پول قاچاق‌بر که حدود ۲۰۰ دلار بوده را پرداخت نکرده است. قرارشان این بوده در صورتی که به ایران می‌رسیده، پس از کارکردن، باید ۲۰۰ دلار پول قاچاق‌بر را پرداخت می‌کرده است.

دولت ایران مهاجران افغانستانی که قاچاقی وارد ایران می شوند را از طریق مرز «دوغارون» به داخل افغانستان رد مرز می کند.

خروج امریکا از توافق هسته ای «برجام» و بازگشت تحریم‌های واشنگتن علیه ایران باعث کم شدن ارزش تومان ایرانی مقابل پول افغانی شده و همین موضوع خانواده‌هایی که سرپرست‌ هایشان در ایران کار می‌کنند و برایشان به افغانستان پول می‌فرستند را با مشکلات مالی زیادی روبه رو کرده است.

به گفته‌ آصف، یکی از دلایلی که پدر و مادرش راضی به رفتن‌ او از طریق قاچاق به ایران شده‌اند، کاهش درآمد برادرهایش بوده است که در ایران کارگری می‌کنند.

او می گوید برادرهایش در ماه تنها می‌توانند که یک میلیون تومان برای خانواده‌اش در افغانستان روان کنند و این مقدار پول نیاز خانواده‌اش را برطرف نمی‌کند: «دو برادر من در ایران کار می‌کنند. یک برادر من دو سال و یک برادر من هفت ماه می‌شود که به ایران رفته اند و حالا در منطقه‌ گرمسار کار می‌کنند.»

هر چند که آصف به تازگی از ایران رد و مرز شده است اما می‌گوید یک‌بار دیگر تلاش خواهد کرد تا دوباره به ایران قاچاقی سفر کند.

***

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

مطالب مرتبط:

روایت یک کودک ۱۱ ساله افغانستانی از قاچاق کودکان به ایران

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ سیم خاردار، قایق بادی و صندوق عقب

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ آن طرف سیم‌های خاردار

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ مهاجرت نیمه‌تمام

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ از کار قاچاقی تا مهاجرت قاچاقی

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ ۳ سال قاچاق انسان برای پرداخت بدهی

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ هورا، زنی که قاچاقچی آدم بود

ثبت نظر

عکس

برای وحید صیاد نصیری، که در سکوت درگذشت

۲۲ آذر ۱۳۹۷
مانا نیستانی
برای وحید صیاد نصیری، که در سکوت درگذشت