شایا گلدوست
«من و پارتنرم حدود ۹ سال است که با هم هستیم. در ایران مجبور بودیم که رابطهمان را مخفی نگه داریم، بااینحال بهخاطر مسائلی که به همجنسگراییمان مربوط بود، بازداشت شدیم و به زندان رفتیم. در مدتی که با قید وثیقه آزاد بودیم، تلاش کردیم تا از طریق وکیل، مشکل پیش آمده را رفع کنیم و به زندگیای که سالها برای آن تلاش کرده بودیم برگردیم، ولی متاسفانه تلاشهای وکیل بیفایده بود و در نهایت مجبور به رها کردن خانه، زندگی، کار و کشور شدیم و به ترکیه فرار کردیم».
اینها گفتههای «متین»، مرد همجنسگرای ساکن ترکیه است که بههمراه پارتنرش به امید یک زندگی امن و آزاد، ایران را به مقصد ترکیه ترک کردهاند. غافل از اینکه ترکیه باوجود تعهدات بینالمللی به پذیرش پناهجویان و پناهندگان و حفظ امنیت جانی و روانی آنها، نهتنها اعضای جامعه رنگینکمانی را به رسمیت نمیشناسد، بلکه شرایطی را بهوجود میآورد که تبعیض و خشونتهای مضاعفی را تجربه کنند.
***
متین درباره مهاجرت به ترکیه میگوید: «در ابتدا به شهر دنیزلی در ترکیه آمدیم و درخواست پناهندگی دادیم، بعد از دو هفته جوابی برای ما فرستادند و تاریخی برای مراجعه به اداره مهاجرت دادند. در همان تاریخ اعلام شده مراجعه کردیم، ولی متاسفانه اجازه ورود به داخل ساختمان اداره مهاجرت به ما داده نمیشد. هر روز فقط تعداد کمی اجازه ورود به داخل را داشتند. مجبور شدیم یک هفته کامل از شب قبل آنجا بخوابیم و تا پایان وقت اداری در صف جلوی اداره مهاجرت منتظر میماندیم تا بعد از یک هفته، اجازه ورود به داخل ساختمان را پیدا کنیم».
متین میگوید که از دوستان و کانالها تلگرامی پناهندهها شنیده بودیم که افراد رنگینکمانی را به اجبار از هم دیگر جدا میکنند و به شهرهای متفاوت انتقال میدهند. با تحقیقات فراوان و کمک از وکیل به این نتیجه رسیدیم که اگر بتوانیم با پارتنرم بهصورت مشترک خانهای در شهر دنیزلی خریداری کنیم، میتوانیم به بهانه داشتن خانه، از جداشدنمان جلوگیری کنیم. او ادامه میدهد: «با توجه به اینکه در ایران شاغل بودیم و از موقعیت اجتماعی و مالی خوبی برخوردار بودیم، خانهای را بهصورت اشتراکی خریداری کردیم و در تاریخ موردنظر به اداره مهاجرت مراجعه کردیم. مدارک و سند خانه را تحویل دادیم و گفتیم که ما در اینجا خانه خریدیم و میخواهیم همانند گذشته با هم زندگی کنیم.
هشت ماه پس از ثبت درخواستمان، بالاخره کارت اقامت موقتمان صادر شد و ما خوشحال بودیم از اینکه میتوانیم بهدور از خطرات ایران، در کنار هم زندگی کنیم. اما متاسفانه بعد از گذشت کمتر از یکماه از اداره مهاجرت شهر دنیزلی تماس گرفتند و خواستند که بههمراه پارتنرم حضوری مراجعه کنیم».
آنطور که متین روایت میکند، در زمان مراجعه حضوری دو برگه به آنها نشان دادند و گفتند امضا کنید. از مترجم خواستند برگهها را برای آنها ترجمه کند و مترجم بهطور خیلی خلاصه گفت که شما را به دو شهر متفاوت انتقال دادهاند. در آن لحظه بود که دنیا روی سرشان خراب شد: «هر چه با مسوول مربوطه صحبت کردیم، هرچه التماس کردیم که ما پارتنر هم هستیم، ما یک خانواده هستیم، اینجا خانه خریدهایم، هیچ فایدهای نداشت. برای آنها هیچ اهمیتی نداشت و سعی میکردند ما را مجبور کنند تا برگهها را امضا کنیم. خواستیم که برگهها را بهطور کامل برایمان ترجمه کنند، اما مترجم گفت این برگه انتقال شماست، چه امضا کنید و چه امضا نکنید، مجبورید تا ۱۵ روز آینده در شهرهای خود باشید».
متین در کمال تعجب از یادآوری آن روزها میگوید که بهراحتی ما را از هم جدا کردند و دو برگه انتقالی را به ما دادند و ما را بهزور از اداره مهاجرت بیرون انداختند. در ۱۵ روزی که فرصت داشتیم، از وکیل کمک گرفتیم تا شاید بتوانیم حداقل به یک شهر مشترک منتقل شویم، ولی هیچکس نتوانست کمک کند و به اجبار به دو شهر مختلف رفتیم. او ادامه میدهد: «ابتدا به شهری که پارتنرم را فرستاده بودند رفتیم، بهخاطر اینکه خارجی و مجرد بود، کسی به او خانه اجاره نمیداد. به هر طریقی بود کارت اقامت موقت پارتنرم را در آن شهر از اداره مهاجرت گرفتیم، هرچه تلاش کردیم که پارتنرم را دوباره به شهر دنیزلی منتقل کنند، بیفایده بود.
وقتی دیدم چاره دیگری نداریم، به شهر دوم که من را انتقال داده بودند رفتیم، نامه انتقالی را ارائه کردیم و درخواست دادیم که اگر امکان دارد ما را به شهر دنیزلی یا شهر پارتنرم انتقال دهند، که باز هم موافقت نکردند».
جدا شدن از یکدیگر، پس از تجربیات تلخی که در ایران داشتند، ضربه روحی شدیدی به آنها وارد کرد، تا آنجا که متین مجبور به مراجعه به روانشناسی و در نهایت روانپزشکی، و مصرف دارو شد. درخواستهای مکرر آنها برای انتقالی به یک شهر مشترک، رد میشد و علت آن این بود که دولت و قوانین کشور ترکیه افراد الجیبیتیکیوپلاس را به رسمیت نمیشناسد و ا نظر قانونی خانواده به حساب نمیآیند و چون طبق قانون ترکیه آنها یک خانواده نبودند، درخواست انتقالیشان رد میشد. قوانین انتقالی اداره مهاجرت ترکیه فقط از چند راه ممکن است:
- داشتن اجازه کار در شهر مقصد
- داشتن اقوام درجه یک در شهر مقصد
- داشتن بیماری خاص که در شهر خود امکانات پزشکی کافی نیست و فقط در شهر مقصد این امکانات موجود است
- قبولی و تحصیل در دانشگاه شهر مقصد
متین میگوید: «با راهنمایی و مشاورههای فراوان، پارتنرم با ثبت نام در دانشگاه شهر من و قبولی در آزمون دانشگاه بعد از مدت هفت ماه، موفق به انتقال از شهر خودش به شهر محل اقامت من شد.
بالاخره بعد از ۷ ماه به هم رسیدم، حالا در شهری کوچک و بسیار مذهبی زندگی میکنیم. مردم در شهرهای کوچک معمولا مذهبیتر هستند و افراد با گرایشهای مختلف را نمیپذیرند، ازاینرو ما از بدو ورود سعی کردیم رفتار و زندگیمان بهنحوی باشد که باعث تحریک دیگران نشود و کسی از نسبت فامیلی و گرایش جنسی ما اطلاعی نداشته باشد».
اما باز هم همهچیز خوب پیش نرفت بعد از مدتی، اداره مهاجرت برای مصاحبهای آنها را فراخواند. در این مصاحبه سوالات بسیار خصوصی و بدی از آنها پرسیده شد. از قبیل اینکه رابطه جنسیشان به چه شکل است؟ در طول هفته چند بار رابطه دارند؟ فاعل و مفعول رابطه چه کسی است؟ و سوالاتی از این قبیل.
متین میگوید: «با اینکه مصاحبه در اداره مهاجرت و در یک اتاق خصوصی انجام میشد و میبایست جزییات هر آنچه آنجا گذشته بود محفوظ میماند، اما انگار هرچه در مصاحبه گفته بودیم و هویت جنسیمان، در بین مردم شهر پخش شد. بهحدی که جامعه کلا ما را طرد کرد. حالا هیچ شخصی حاضر نمیشود به ما کاری بدهد. بعضی از مغازههای داخل شهر به ما خدمات نمیدهند. مردم ما را نجس میدانند و حتی گاهی اوقات به طرف ما آب دهان پرت میکنند. این موضوع باعث شده است که ما خانهنشین شویم. نه کار به ما میدهند و نه امنیت داریم. بیشتر از یک سال است که فقط به جهت امضای ماهانه در اداره مهاجرت و خرید مایحتاج زندگی از خانه خارج میشویم».
با اینکه در قانون اساسی کشور ترکیه روابط جنسی میان افزاد همجنس جرمانگاری نشده است، اما جامعه سنتی و مذهبی ترکیه در بسیاری از موارد حاضر به پذیرش اعضای جامعه رنگینکمانی نیست. باوجود تمامی تلاشهای اعضای این جامعه و فعالین و کنشگران حقوق بشر در سالهای اخیر، رویکرد دولت اسلامگرای حاکم و نفرتپراکنیهای مقامات حکومتی به این شرایط، ناامن برای جامعه رنگینکمانی دامن میزند.
ازاینرو نه تنها شرایط برای رنگینکمانیهای ترک، بلکه برای پناهجویان و پناهندگان رنگینکمانی کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان نیز، بحرانی و ناایمن شده است.
مطلب مرتبط:
ثبت نظر