close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

خاطرات رضا از سفر قاچاقی به ایران: با آب باران زنده ماندم

۲۶ تیر ۱۳۹۸
شما در ایران وایر
خواندن در ۷ دقیقه
در هر تویوتا بیش از ۴۰ نفر را جا داده بودند.  لب مرز، توسط سربازان مرزی پاکستان از ماشین پیاده می‌شوند. سربازان از هر نفر ۵۰ هزار تومان می‌گیرند تا اجازه دهند از مرز عبور کنند
در هر تویوتا بیش از ۴۰ نفر را جا داده بودند.  لب مرز، توسط سربازان مرزی پاکستان از ماشین پیاده می‌شوند. سربازان از هر نفر ۵۰ هزار تومان می‌گیرند تا اجازه دهند از مرز عبور کنند

 

فاطمه دوستیان، شهروندخبرنگار، هرات

«رضا» روزی را به یاد می‌آورد که هنگام عبور از کوه مرزی «مشکل» برای ورود به ایران، به دلیل کمبود آب و تشنگی، از حال رفت. بعدها فهمیده بود که دوستانش زیر بغلش را گرفته و دو ساعت در مسیر سنگلاخی کشیده بودند تا به برکه‌ای کوچک که از آب باران پر شده بود، برسند.

رضا یکی از صدها نوجوان افغانستانی است که طی سال‌های اخیر تن به سفر قاچاقی برای ورود به ایران داده است. او سه سال قبل، وقتی ۱۶ساله بود، با یک قاچاق‌چی انسان از افغانستان به سمت ایران حرکت کرد و حالا در تهران کار ساختمانی می‌کند.
رضا به «ایرانوایر» می‌گوید سال ۱۳۹۵، در پی پیدا کردن کار و فرار از وضعیت بد اقتصادی، مدرسه را ترک کرده و راهی ایران شده است.

او با سه دوست دیگرش در ولایت «مزار» به ولایت مرزی «نیمروز» که پاتوق قاچاقبران انسان است، می‌رود. می‌گوید تا آن لحظه هیچ اطلاعی از چگونگی سفر به ایران نداشته است: «ما سه نفر بودیم. یک شب در مسافرخانه ماندیم و نامردها در آن جا ما را فروختند. زمانی که می‎خواستیم از مسافرخانه بیرون شویم، یک نفر آمد و گفت شما فروخته شده‌اید. گفتیم ما را کی فروخته است؟ گفت یک نفر به‌نام "محمد". بعد گفت شما را نفری یک میلیون و پنج‏صد هزار تومان از راه رباتک پاکستان به ایران می‏برم.»

قاچاق‏بر آن‌ها را با «تویوتا» به سمت مرز پاکستان می‌برد. به غیر از خودرو آن‌ها، پنج ماشین دیگر هم به سمت مرز حرکت می‌کنند. در هر تویوتا بیش از ۴۰ نفر را جا داده بودند.  لب مرز، توسط سربازان مرزی پاکستان از ماشین پیاده می‌شوند. سربازان از هر نفر ۵۰ هزار تومان می‌گیرند تا اجازه دهند از مرز عبور کنند: «سر مرز، تمام ماموران پول‎خور هستند. نفری ۵۰ هزار تومان از ما گرفتند، بعد رهای‎مان کردند تا از مرز رد شدیم. قاچاق‌بر با همان تویوتاها ما را به طرف مرز ایران بردند.»

همه آن‌ها یک شب در پاکستان می‌مانند. او می‌گوید کنارشان قاچاق‎برهای پاکستانی و بلوچ هم بوده‎اند. آن‌جا از آب و غذا کافی خبری نبوده است و هر چهار نفر باید با یک بطری آب معدنی سر می‌کرده‎اند. قیمت هر بطری هم١٥ هزار تومان بوده است.

شب دوم، قاچاق‏برها ۵۰۰ افغانستانی دیگر که نزدیک به نیمی از آن‌ها نوجوانان زیر ۱۸ سال بوده‎اند را سوار تویوتاها می‌کنند تا به سمت کوه مشکل در مرز پاکستان و ایران حرکت کنند.

قاچاق‎برها به آن‌ها گفته بودند باید مسیری از کوهستان را در تاریکی شب و پیاده از میان دره‌ها و کوه‌ها عبور کنند. رضا می‌گوید قرار بود با روشن شدن هوا، ماشین‌ها در سمت دیگری دنبال آن‌ها بروند و باقی راه را با خودروهای تویوتا عبور کنند.

اما پس از طلوع آفتاب، هیچ خبری از ماشین نمی‎شود. آن‏ها باید بدون وقفه و پیاده به مسیرشان ادامه می‌دادند. رضا از ساعت‌هایی می‌گوید که کسی جرات حرف زدن یا اعتراض به قاچاق‏بران هم نداشته است: «قاچاق‎بر به ما دروغ گفته بود که شما را از راه رباتک می‎برم اما ما را از کوه مشکل برد که خیلی سخت و خطرناک بود. در مسیر، به قاچاق‎بر گفتم در نیمروز برای ما گفته بودی که شما را از راه رباتک می‏برم، آن راه آسان‏تر است ولی حالی از راه مشکل آوردید. گفت حرف نزن وگرنه همین‎جا تو را رها می‎کنم. من هم ترسیدم و دیگر چیزی نگفتم. چون چاره نبود، باید راه را ادامه می‎دادم. اگر در آن‎جا رهایم می‎کرد، نمی‏دانستم باید چه‏کار کنم.»

رضا تصویری را به یاد می‌آورد که پای پیرمردی لغزیده و از کوه پرت شده بود. قاچاق‎برها اجازه کمک به او را نداده و گفته بودند به باید به مسیر ادامه بدهید: «یک پیرمردِ بنده خدا از کوه پایین افتاد. راه نبود که او را بیاوریم. پیکرش در همان‏جا ماند. خداوند بیامرزدش.»

رضا از جمعیتی می‌گوید که به سختی راه را ادامه می‌دادند. ۲۴ ساعت پیاده‌روی و کمبود آب و غذا، هم نوجوانان و جوانان را خسته کرده بود و هم کهن‎سال‌ها را. کسانی که خسته می‌‌شدند و توان راه رفتن نداشتند و یا برای لحظه‌ای می‌نشستند، با توهین یا ضرب و شتم قاچاق‎برها روبه‎رو می‌شدند.

رضا از لحظاتی می‌گوید که به دلیل تشنگی و خستگی از پا افتاده اما قاچاق‎بر منتظرش نمانده و به راه خود ادامه داده بود: «من خیلی تشنه شده بودم. آب پیدا نمی‎شد. از تشنگی و خستگی من در وسط راه از پای ماندم. حتی نمی‎توانستم از جای خود بلند شوم. قاچاق‎بر به قصه ما نبود. می‎گفت هر کس که جا ماند، ما ایستاد نمی‎شویم. در یک جایی آب باران پیدا کردیم . من از آن خوردم و از تلف شدن نجات پیدا کردم. وقتی آب می‎خواستیم، قاچاق‎بر فحش می‎داد. خیلی از رفتن خود پیشیمان شده بودم ولی چاره نبود، باید ادامه می‏دادم. در یک دشت، چند تا تویوتا دنبال ما آمدند و از آن‎جا ما را طرف سیستان و بلوچستان حرکت دادند. داخل هر تویوتا ٤٠ نفر بودیم.»

این دیگر از بخت بد آن‌ها بود که در سیستان و بلوچستان، خودروی گشت ایران آن‌ها را شناسایی کرده بود. می‎گوید قاچاق‎برها نمی‌خواستند متوقف شوند، پس با سرعت بیش‎تر به راه‌شان ادامه داده بودند. همین باعث شده بود که ماموران به سوی خودروهای قاچاق‎برها و مسافران تیراندازی کنند.
رضا روایت می‌کند خودروی آن‌ها با ٣٩ مسافر دیگری که در آن بودند، موفق به فرار می‌شود. اما خودروهای دیگر با شلیک ماموران متوقف ‌شده بودند.
رضا می‌گوید هرگز نفهمید آیا بر اثر این تیراندازی‎ها، کسی کشته یا زخمی شد یا نه.

سیستان و بلوچستان استراحت‌گاه مسافران قاچاق افغانستانی است. آن‎ها پس از رسیدن به این استان، چند ساعتی در یک خوابگاه استراحت می‌کنند تا بعد با خودروهای «پژو» به سمت تهران حرکت کنند: «داخل هر پژو، ١٧ نفر سوار کرده بودند. من و سه نفر دیگر در صندوق عقب بودیم. جای ما خیلی تنگ بود. هیچ تکان خوردن نمی‎توانستیم. در آن جا هوا نمی‎رسید. نزدیک بود خفه شویم. ما را شب از پاسگاه پلیس رد کردند.»

رضا می‎گوید در طول مسیر، برخورد قاچاق‎بران ظالمانه و حتی غیرانسانی بوده است. او قاچاق‏بران پاکستانی را بی رحم‌ترین انسان‌هایی می‌داند که تابه حال در عمرش دیده است: «قاچاق‏بران خیلی آدم‎های بدی بودند. هر وقت چیزی می‎گفتیم، فحش می‏داد و لت‏وکوب‎مان می‏کرد. کسی نمی‏توانست حتی در وقت گرسنگی، آب و غذا بخواهد چون قاچاق‎بران می‎زدند و تهدید می‎کرد که شما را در این‎جا رها می‎کنیم تا طعمه حیوانات شوید یا به دست دزدها بیفتید.»

سفر آن‌ها ۱۶ روز طول می‌کشد. رضا و تعداد دیگری از همراهانش درخوابگاهی در تهران مستقر می‌شوند: «شش روز در خوابگاه ماندم. در آن جا صبح دو تا خرما و یک نان لواش می دادند. شب هم برنج می‎آوردند که از بوی بد آن، هیچ خورده نمی‏شد. هر شب نفری ٢٠ هزار تومان برای خوابگاه می‏گرفتند و نفری ١٠ هزار تومان هم برای نان]غذا[. بعد از شش روز، پسر عمویم پول قاچاقی من را آورد و از خوابگاه آزاد شدم.»

در پایان گفت‎وگو، از رضا ‌پرسیدیم با توجه به وضعیت کاری در ایران و محدودیت‌هایی که با آن روبه‎رو شده است، باز هم تصور می‌کند که این سفر قاچاقی، به خطر انداختن جانش می‌ارزد؟
پاسخ داد: «نه خیر؛ اصلا ارزش این همه سختی کشیدن را نداشت. برایتان گفتم که نزدیک بود در مسیر راه از تشنگی و خستگی تلف شوم. آمدن قاچاقی به ایران، ٨٠ درصد خطر مرگ دارد. اگر در سر مرز سربازان ایران ببینند، شلیک می‌کنند. مسیر، دزد هم زیاد دارد که اگر به گیرشان می‏افتادیم و پول نمی‏دادیم، ما را می‎کشتند.»

 

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

 

مطالب مرتبط:

روایت کودک افغانستانی از سفر قاچاقی به ایران؛ هشت ساعت بدون کفش راه رفتم

مسیر محمد جان از افغانستان تا تهران؛ پای دوستم قطع شد

«چهار نفر از دوستانم با شلیک ماموران مرزی کشته شدند»

یک مسافراز افغانستان: مجبورم قاچاقی به ایران بروم وگرنه خانواده‌ام گرسنه می‌مانند

روایت نوجوان افغان از سفر قاچاقی: ۱۵روز تشنه و گرسنه در راه بودیم

جنازه های دختر، داماد و نوه‌هایم در آب های ترکیه پیدا شدند

روایت یک کودک ۱۱ ساله افغانستانی از قاچاق کودکان به ایران

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ سیم خاردار، قایق بادی و صندوق عقب

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ آن طرف سیم‌های خاردار

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ مهاجرت نیمه‌تمام

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ از کار قاچاقی تا مهاجرت قاچاقی

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ ۳ سال قاچاق انسان برای پرداخت بدهی

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ هورا، زنی که قاچاقچی آدم بود

سفرنیمه تمام؛ روایت نوجوان افغانستانی از ردمرز در ایران

گفت و گو با عباس، کودکی که شش بار قاچاقی سفر کرده

داستان سفر قاچاقی کودک ۱۵ ساله افغانستانی به ایران

خانواده‌ای با شش کودک درمسیر قاچاق

عبور قاچاقی از مرز ایران؛ داستان محمدبابر کودک ۱۵ ساله افغانستانی

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

حریق میدان حسن‌آباد مهار شد

۲۶ تیر ۱۳۹۸
خواندن در ۱ دقیقه
حریق میدان حسن‌آباد مهار شد